جدول جو
جدول جو

معنی بی اثر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بی اثر کردن
تحييدً
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بی اثر کردن
Defuse, Neutralize, Nullify
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بی اثر کردن
désamorcer, neutraliser, annuler
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بی اثر کردن
নিষ্ক্রিয় করা , নিরপেক্ষ করা , বাতিল করা
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
بی اثر کردن
غیر فعال کرنا , غیر مؤثر کرنا , منسوخ کرنا
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به اردو
بی اثر کردن
etkisiz hale getirmek, geçersiz kılmak
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بی اثر کردن
kutengua, ku-neutralize, kubatilisha
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بی اثر کردن
desactivar, neutralizar, anular
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بی اثر کردن
entschärfen, neutralisieren, annullieren
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
بی اثر کردن
нейтралізувати , скасувати
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بی اثر کردن
rozbroić, neutralizować, unieważniać
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
بی اثر کردن
拆除 , 中和 , 使无效
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به چینی
بی اثر کردن
desarmar, neutralizar, anular
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بی اثر کردن
disinnescare, neutralizzare, annullare
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بی اثر کردن
deactiveren, neutraliseren, annuleren
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
بی اثر کردن
разминировать , нейтрализовать , аннулировать
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به روسی
بی اثر کردن
ขจัดอันตราย , ทำให้เป็นกลาง , ยกเลิก
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
بی اثر کردن
menonaktifkan, menetralkan, membatalkan
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بی اثر کردن
निष्क्रिय करना , निष्क्रिय करना , निरस्त करना
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به هندی
بی اثر کردن
לנטרל , לנטרל , לבטל
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به عبری
بی اثر کردن
不活化する , 無力化する , 無効にする
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بی اثر کردن
해체하다 , 무력화하다 , 무효화하다
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(نِ وَ)
عزل کردن. معزول کردن. (از یادداشت مؤلف). از کار برداشتن. از عمل پیاده کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
از خواب برخیزانیدن، آگاه کردن هوشیار کردن متنبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوار کردن
تصویر بیوار کردن
اجابت، قضا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
Sicken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
Awaken, Waken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
заболевать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
wecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
krank machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
хворіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
chorować
دیکشنری فارسی به لهستانی